خواهر گیر

لغت نامه دهخدا

خواهرگیر. [ خوا / خا هََ ] ( اِ مرکب )خواهرخوانده. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
از دگر سو چون خلیل اللَّه دروگرزاده ام
بود خواهرگیر عیسی مادر ترسای من.خاقانی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

خواهر خوانده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تماس فال تماس فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ورق فال ورق