خواه مخواه

لغت نامه دهخدا

خواه مخواه. [ خوا / خا م َ خوا / خا ] ( ق مرکب ) راضی و ناراضی. || البته. یقیناً. بلاشک. || بهر جهت. ( ناظم الاطباء ). || خواه ناخواه.

فرهنگ فارسی

راضی و ناراضی یا البته
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال درخت فال درخت