خوار گرفتن

لغت نامه دهخدا

خوار گرفتن. [ خوا / خا گ ِ رِ ت َ] ( مص مرکب ) ناچیز گرفتن. حقیر شمردن. ناچیز انگاشتن. بچیزی نیاوردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
کآن فژه پیر زبهر تو مرا خوار گرفت
برهاناد از او ایزد جبار مرا.رودکی.هنوز این نیاموخت آئین جنگ
همی خوار گیرد نبرد پلنگ.فردوسی.کسی گر خوار گیرد راه دین را
برد فردا پشیمانی و کیفر.ناصرخسرو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت