لغت نامه دهخدا خواب رفته. [ خوا / خا رَ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) خوابیده. خفته. || عضو خدرشده. عضو بیحس شده. || وارفته. بی اعتنا به پیش آمدها ( در تداول عامه ).- خاله خواب رفته ؛ زن بی حال و بی اعتنا به پیش آمدها.