خواب رفته

لغت نامه دهخدا

خواب رفته. [ خوا / خا رَ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) خوابیده. خفته. || عضو خدرشده. عضو بیحس شده. || وارفته. بی اعتنا به پیش آمدها ( در تداول عامه ).
- خاله خواب رفته ؛ زن بی حال و بی اعتنا به پیش آمدها.

فرهنگ فارسی

خوابیده خفته
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال تاروت فال تاروت فال لنورماند فال لنورماند فال مارگاریتا فال مارگاریتا