لغت نامه دهخدا
خلالة. [ خ ُ ل َ ] ( ع اِ ) آنچه از طعام که در میان دندانها ماند. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان الرب ) ( از اقرب الموارد ).
- امثال :
فلان یأکل خلالته .
|| آنچه از میان انگشتان بیرون آید. || رطب در میان شاخه های خرمابن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
خلالة.[ خ ِ ل َ ] ( ع اِ ) یکی خِلال. ( یادداشت بخط مؤلف ).