خرابات نشین

لغت نامه دهخدا

خرابات نشین. [ خ َ ن ِ ] ( نف مرکب ) آنکه مقیم خرابات است. آنکه در خرابات است. خراباتی. کنایتی است بنزد صوفیان مر اهل خانقاه را :
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد.حافظ.یاد باد آنکه خرابات نشین بودم و مست
و آنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود.حافظ.

فرهنگ فارسی

آنکه مقیم خراباتست آنکه در خراباتست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم