خجل گشتن

لغت نامه دهخدا

خجل گشتن. [ خ َ ج ِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) شرم داشتن. ( یادداشت بخط مؤلف ). سرافکنده شدن. خجلت کشیدن. منفعل شدن :
نشست از خجالت عرق کرده روی
که آیا خجل گشتم از شیخ کوی.سعدی ( بوستان ).

فرهنگ فارسی

شرم داشتن خجلت کشیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم