خاک مراد

لغت نامه دهخدا

خاک مراد. [ک ِ م ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خاک زیارتگاه است که کام دل حاصل شود. ( آنندراج ) :
خط رویش چراغ دیده شب زنده داران شد
غبار خط او خاک مراد خاکساران شد.صائب ( از آنندراج ).دیدم غبار خط تو حوری نژاد را
صد شکر یافتم پی خاک مراد را.؟ ( از آنندراج ).نیست در روی زمین جز آستان دولتش
هست اگر خاک مرادی در بساط روزگار.( در مدح شاه عباس از آنندراج ).جز آستان خرابات نیست خاک مراد
خوشا کسی که از این آستان برون نرود.؟ ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از خاک زیارتگاه است که کام دل حاصل شود .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم