لغت نامه دهخدا
حماملو. [ ح َل ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد. ناحیه ای است کوهستانی ، گرمسیری مالاریائی. دارای 314 تن سکنه میباشد. از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و حبوبات و سردرختی. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند. صنایع دستی جاجیم و گلیم بافی. راه آن مالرو است. در دو محل بفاصله 500 گز قرار گرفته بنام حماملوبالا و پائین مشهور و سکنه حماملوپائین 114 تن میباشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
حماملو. [ ح َ ل ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل. دارای 694 تن سکنه میباشد. از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و حبوبات. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. صنایع دستی گلیم بافی و راه آن ارابه رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).