حشوه

لغت نامه دهخدا

( حشوة ) حشوة. [ ح ِش ْ وَ ] ( ع اِ ) رجوع به حشو شود.
حشوة. [ ح ُ وَ / ح ِ وَ ] ( ع اِ ) امعاء. آنچه در شکم است از آلات غذا. رودگانی. حشوه بطن ؛ آلات شکم. ( محمودبن عمر ربنجنی ).روده ها. ( منتهی الارب ). || یقال فلان من حشوة بنی فلان ؛ ای من رذالهم. ( مهذب الاسماء ). || مااکثر حشوة ارضه ؛ ای حشوها و دغلها : او را به حشوه خاک تیره رسانند. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ عمید

۱. امعا، روده ها.
۲. بد و پست از هرچیز.

فرهنگ فارسی

امعائ در شکم است روده ها
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال ای چینگ فال ای چینگ فال سنجش فال سنجش فال شمع فال شمع