حدیث کردن

لغت نامه دهخدا

حدیث کردن. [ ح َ ک َ دَ ]( مص مرکب ) حکایت کردن. نقل کردن. تحدیث. ( تاج المصادر بیهقی ). قصه کردن. || خبر کردن. تحدث. || یاد کردن. مذکور ساختن. || سخن گفتن. || وصف کردن. || انشاد. ( تاج المصادر بیهقی ).
- حدیث از کسی کردن ؛ رسو. ( تاج المصادر بیهقی ). ذکر.

فرهنگ فارسی

حکایت کردن نقل کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم