تیز رفتار

لغت نامه دهخدا

تیزرفتار.[ رَ ] ( ص مرکب ) تیزرو. سریعالسیر و چابک. ( ناظم الاطباء ). هذرف. سریعالسیر. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ):فرس ضابع؛ اسب تیزرفتار. ( منتهی الارب ) :
مرغان خدنگ تیزرفتار
برخوردن خون گشاده منقار.نظامی.

فرهنگ عمید

تیزرو، تندرو، چابک.

فرهنگ فارسی

تیز رو سریع السیر و چابک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم