لغت نامه دهخدا
در من نگاه کرد، چو گفتم چه کرده ام
گفت ای ندانمت که چه گویم هزار بار
امروز روز عید و تو در شهر تن زده
فردا ترا چه گوید دستور شهریار؟انوری.چونکه قدرت نیست خفتند این رده
همچو هیزم پاره ها و تن زده.مولوی.رجوع به تن زدن شود. || محجوب. ( ناظم الاطباء ).