تمییز کردن

لغت نامه دهخدا

تمییز کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تمیز کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). بازشناختن. تمیز دادن. تمییز دادن. || پاکیزه ساختن. نظیف کردن. پاک کردن :
تا میان هزیمت و نصرت
تیغ چون گندنا کند تمییز
از تف تیغ فتنه باد تهی
دشمنت را دماغ چون گشنیز.انوری.رجوع به تمیز و تمییز و ترکیبهای این دو شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - تمیز دادن . ۲ - نظیف کردن ( جا و مکانی ) پاکیزه ساختن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال احساس فال احساس فال پی ام سی فال پی ام سی فال ای چینگ فال ای چینگ