تمییز کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تمیز کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). بازشناختن. تمیز دادن. تمییز دادن. || پاکیزه ساختن. نظیف کردن. پاک کردن : تا میان هزیمت و نصرت تیغ چون گندنا کند تمییز از تف تیغ فتنه باد تهی دشمنت را دماغ چون گشنیز.انوری.رجوع به تمیز و تمییز و ترکیبهای این دو شود.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - تمیز دادن . ۲ - نظیف کردن ( جا و مکانی ) پاکیزه ساختن .