تعاد

لغت نامه دهخدا

تعاد. [ ت َ عادد ] ( ع مص ) زائد از هزار بودن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). تعدد. ( اقرب الموارد ): القوم یتعادون علی الف ؛ یعنی آنها زائدند از هزار. ( منتهی الارب ). و رجوع به تعدد شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال ورق فال ورق فال نخود فال نخود فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی