تخاطر

لغت نامه دهخدا

تخاطر. [ ت َ طُ ] ( ع مص ) با هم گرو بستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تراهن. ( قطر المحیط ) :
هم ُ الجبل ُ الاعلی اذاما تناکرت
ملوک الرجال او تخاطرت البزل.( از اقرب الموارد ).|| بلند کردن گشن دم خود را برای حمله ور شدن هنگام هیجان. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

با هم گرو بستن یا بلند کردن گشن دم خود را برای حمله ور شدن هنگام هیجان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم