تاج خواه

لغت نامه دهخدا

تاج خواه. [ خوَا / خا ] ( نف مرکب ) پادشاه. ( آنندراج ). افسرخواه. دوستدار و خواهنده تاج. تاج پرست :
روا رو برآمد که بگشای راه
که آمد نوآیین گو تاج خواه.فردوسی.رجوع به تاج پرست شود.

فرهنگ فارسی

( صفت )۱-افسر خواه دوستدار و خواهند. تاج تاج پرست . ۲- پادشاه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم