لغت نامه دهخدا بیرون ریختن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) از چیزی بدر ریختن. ( از آنندراج ) : آرزوئی در گره بستم دُرِ یکتا شدم حسرتی از دیده بیرون ریختم دریا شدم.بیدل.