بیداد کیش

لغت نامه دهخدا

بیدادکیش. ( ص مرکب ) بیدادپیشه. ظلم کننده و ستم کننده. ( ناظم الاطباء ) :
نشد باورش کآن دو بیدادکیش
کنند این خطا با خداوند خویش.نظامی.

فرهنگ فارسی

بیداد پیشه ٠ ظلم کننده و ستم کننده ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم