بی یاور

لغت نامه دهخدا

بی یاور. [ وَ ] ( ص مرکب ) بی کمک. بی معین. بی مددکار :
دنیا خطر ندارد یک ذره
سوی خدای داور بی یاور.ناصرخسرو.در آن حیرت آباد بی یاوران
زدم قرعه بر نام نام آوران.نظامی.رجوع به یاور شود.

فرهنگ فارسی

بی کمک ٠ بی معین ٠ بی مددکار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم