بی مدار

لغت نامه دهخدا

بی مدار. [ م َ ] ( ص مرکب ) ( از:بی + مدار ) که مدار و نظم نداشته باشد :
ای مادر فرزندخوار
ای بی قرار ای بی مدار.ناصرخسرو.و رجوع به مدار شود.

فرهنگ فارسی

که مدار و نظم نداشته باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال راز فال راز فال اعداد فال اعداد فال اوراکل فال اوراکل