لغت نامه دهخدا
- از بن و بار ؛ از بیخ و بن. از اصل و بنیاد :
خبر نداردکاندر دلم اثر نکند
اگر جهان همه تیمار گردد از بن و بار.عنصری.عطار به کلبه در با عود همی گفت
کاصل تو چه چیز است و چه چیزی ز بن و بار.فرخی.میر گرت یک قدح شراب فروریخت
چون که تو از دین برون شدی ز بن و بار.ناصرخسرو.