برطرف کردن

لغت نامه دهخدا

برطرف کردن. [ ب َ طَ رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) از میان بردن. معدوم کردن. نابود کردن. نیست کردن. ( یادداشت مؤلف ). زایل کردن. محو کردن. رفع مانعی کردن.

فرهنگ فارسی

از میان بردن نابود کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم