باعج

لغت نامه دهخدا

باعج. [ ع ِ ] ( ع ص ) شکافنده با کارد و غیر آن از مصدر بَعج. ( از اقرب الموارد ).
- ابن باعج ؛ نام مردی است. راعی گوید :
کان بقایا الجیش جیش ابن باعج
اطاف بر کن من عمایة فاخز.( از تاج العروس ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم