اشک سحاب

لغت نامه دهخدا

اشک سحاب. [ اَ ک ِ س َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قطرات باران :
ز دست بخشش او حاکی است اشک سحاب
ز حزم محکم او راوی است سنگ جبال.انوری ( از آنندراج ).اشک ابر. اشک نیسان. و رجوع به اشک و اشک نیسان شود.

فرهنگ فارسی

کنایه از قطرات باران .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم