باد خوان

لغت نامه دهخدا

بادخوان. [ خوا / خا ] ( اِ مرکب ) کنایه از مردم هرزه گوی و خوش آمدگوی باشد. ( برهان ) ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کنایه از مردم هرزه گوی و خوش آمدگوی و متملق. ( انجمن آرا ). بادفروش. بادپران. بادخان. بادپر. || معرف را نیز گویند.( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). معرف که بادفروش نیز گویند. رجوع به بادپران ، بادفروش ، بادخان و بادپر شود. || جای گذار باد در فراز و نشیب ، اعنی بادگیر. ( صحاح الفرس ). خانه ای را گویند که بادگیر داشته باشد که باد در آن درآید. ( آنندراج ). رجوع به بادپروا، بادخن ، بادخان و بادگیر شود :
برگذار حمله او بوقبیس
توده خاکی شمر در بادخوان.اثیر اخسیکتی ( از آنندراج : بادپروا ).

فرهنگ فارسی

کنایه از مردم هرزه گوی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال سنجش فال سنجش فال مکعب فال مکعب فال فرشتگان فال فرشتگان