التمام

لغت نامه دهخدا

التمام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) زیارت کردن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || فرود آمدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || گرد گردیدن سنگ و جز آن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

زیارت کردن یا فرود آمدن کسی را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ارمنی فال ارمنی فال حافظ فال حافظ