اسحاقی

لغت نامه دهخدا

اسحاقی. [ اِ ] ( ص نسبی ) منسوب به اسحاق و نام بعض اجداد منتسب الیه است. ( سمعانی ).
اسحاقی. [ اِ ] ( اِخ ) او راست : لطائف الاسحاقی که بسال 1032 هَ.ق. باتمام رسیده است. ( کشف الظنون ).
اسحاقی. [ اِ ] ( اِخ ) محمدبن عبدالمعطی بن ابی الفتح بن احمدبن عبدالمغنی بن علی الاسحاقی المنوفی الشافعی. محبی اورا چنین یاد کرده : عبدالباقی المعروف بالاسحاقی المنوفی ، وی ادیب و شاعر و قاضی و فاضل و عالم مورخ بود و شعر بسیار داشت و صحیح الفکر بود و او را تاریخی لطیف و رسائل بسیار است. در شهر خویش از شیوخ بسیار حدیث شنید و بمصر تردد داشت و بدانجا نزد اکابر علماء تلمذ کرد. و بسال هزار و شصت و اند در بلده منوف درگذشت. او راست : لطائف اخبارالاول فیمن تصرف فی مصر من ارباب الدول ، معروف بتاریخ الاسحاقی ، که آن را مشتمل بر یک مقدمه و ده باب و خاتمه ای قرار داده و در باب نهم و دهم از دولت عثمانی بحث میکند و تاریخ فراغت مؤلف از تألیف این کتاب سال 1033 هَ.ق. است. این کتاب در مصر بسال 1296 با تحفة الناظرین فیمن ولی مصر من الولاة و السلاطین تألیف شیخ عبداﷲ شرقاوی ( در هامش ) بطبع رسیده و بار دیگر در مطبعة الشرفیة بسال 1300 و 1303 و 1304 و نیزدر مطبعة المیمنیة بسال 1310 و در مطبعه عبدالرزاق بسال 1315 طبع شده است. ( معجم المطبوعات ). الروض الباسم فی اخبار من مضی من العوالم ، که در سال 1042 به اتمام رسیده. رجوع به الاعلام زرکلی ج 3 ص 963 شود.
اسحاقی. [ اِ ] ( اِخ ) یا اسحاقی صو. رودی است که به رود گرگان ریزد. ( سفرنامه مازندران و استراباد رابینو ص 91 و 161 بخش انگلیسی ).

فرهنگ فارسی

رودی است که به رود گرگان ریزد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال احساس فال احساس فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت