ازدیار

لغت نامه دهخدا

ازدیار.[ اِ ] ( ع مص ) زیارت کردن. ( منتهی الارب ). ازدوار.
ازدیار. [ اِ زِدْ ] ( اِخ ) ابن سلیمان بن داودبن عیسی مکنی بابی محمد الفارسی. وی از فقهای مذهب حجازیین و از متصوفه است. و ابونعیم اصفهانی گوید او در سنه 367 هَ. ق. نزد ما آمد و حدیثی از او روایت کند. ( ذکر اخبار اصبهان چ لیدن سال 1931ج 1 صص 231 - 232 ). و این کلمه مخفف ایزدیار است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم