لغت نامه دهخدا
الویر. [ ] ( اِخ ) دهی است از بخش خرقان شهرستان ساوه در 7 هزارگزی شمال خاوری خرقان. در کوهستان واقع و سردسیر است. سکنه آن 1522 تن شیعه هستند که به فارسی و لهجه تاتی و ترکی سخن میگویند. آب آن از قنات و زهاب و رودخانه محلی و محصول آن غلات ، سیب زمینی ، بنشن ، ینجه و انگور و شغل مردم زراعت و گله داری و گلیم وجاجیم بافی است. اکثر مردان برای تأمین معاش بتهران میروند. راه نیمه شوسه به زرند دارد که در مواقع غیربارانی از آن ماشین میتوان برد. از آثار قدیم آن دوقلعه خرابه یکی در وسط آبادی و دیگری در اراضی مزرعه شور است که در نتیجه کاوش آثار قدیم دیده میشود. در این ده 9 باب نجاری ، 14 باب آهنگری ، 8 باب کفشدوزی ، 2 باب خیاطی و یک باب دبستان است. مزارع شور، دارخانی ، نزدیک میان چشمه ، باقر بلاغی ، چشمه رمضان ، کوبین زرنده ، محمد صالح و اوزن مایر جزء این ده است. از ایلهای شاهسون بغدادی و عرب کله کو در بهار بحدود این ده می آیند. زیارتگاهی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ). و رجوع به نزهةالقلوب چ لیدن ص 73 شود.