النمل

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
نمل (۴ بار)
مورچه. دراقرب الموارد گوید: نمله به مذکر و مونث گفته می‏شود . یعنی برای سلیمان لشکریانش از جن و انس و پرندگان جمع شدند و آنها را از تفرق منع می‏کردند. تا چون به بیابان مورچگان آمدندمورچه‏ای گفت: ای جماعت مورچگان به لانه‏های خود وارد شوید تا سلیمان و لشکریانش شمارا پامال نکنند آنها توجهی به شما ندارند سلیمان از شنیدن کلام مورچه به تعجب شد و لبخند زد. از این آیه چند مطلب بدست می‏آید . 1- مورچگان با هم سخن گویندو مافی الضمیر خویش را به همدیگر بیان می‏دارند«قالَتْ نَمْلَهٌ یاأَیُّهاَالَّنمْلُ...». 2- اگر نملة مونث باشد می‏توان پی برد که ملکه مورچگان همانطور که عهده دار تخم گذاری است بر مورچگان حکومت نیز دارد که دستور دخول به لانه‏ها را صادر کرده است و نیز روشن می‏شود که مورچگان تشکیلات اجتماعی و حکومت دارند. 3- بالاتر از همه اینکه مورچگان انسانها را می‏شناسند زیرا مورچه به مورچگان دیگر گفت: اگر داخل لانه‏ها نشوید سلیمان و لشکریانش شما را پامال می‏کنند پس آن مورچه سلیمان و لشکریانش را می‏شناخته است امروز با آنکه کتابها در باره زندگی مورچگان نوشته‏اند و در شناخت اسرار آن زحمتها کشیده‏اند هنوز به آن پایه نرسیده‏اند که قرآن مجید گفته است. 4- سلیمان «علیه السلام» از سخن مورچه با خبر شده و تبسم و تعجب کرده است. *** انمله: سرانگشت. بقولی بند آخر انگشت. جمع آن انامل و انملات است . چون خلوت کنند از غیظ بر شما سرانگشتان بجوند. در مجمع گفته: اصل آن از نمل است سرانگشت تشبیه شده به مورچه در کوچکی و حرکت. نمل (بروزن کتف) سخن چین را گویند که اقوال را در پنهانی از این به آن نقل می‏کند مانند مورچه که در پنهانی قوت بسیارنقل می‏کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم