الغیب

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
غیب (۶۰ بار)
نهان. نهفته. هرآنچه از دیده یا از علم نهان است. ارباب لغت گفته‏اند: «اَلْغَیْبُ: کُلُّ ما غابَ عَنْکَ». . من نهان آسمان‏ها و زمین را می‏دانم. . آن از خبرهای نهان است که به تو وحی و اعلام می‏کنیم. . لفظ «الغیب» در آیه گرچه مطلق است ولی ظاهراً مراد از آن خداست که در ذیل آیه ایمان به پیامبران و کتب گذشته را ذکر کرده و در آخر به لفظ «بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ» قیامت را هم نام برده است پس بنابر وقت نزول آیه، می‏ماند خدا و با آن سه اصل توحید: ایمان به خدا، نبوت و قیامت، تمام می‏شود. خدا از هر پیدا پیداتر است ولی اطلاق لفظ غیب بر خدا به علت نادیده بودن او است. در تفسیر برهان از امام صادق «علیه‏السلام» مروی است که درباره «یُؤْئِنُونَ بِالْغَیْبِ» فرمود: «مَنْ آمَنَ بَقِیامِ الْقائِمِ» «علیه‏السلام» و روایت دیگر فرموده: «وَالْغَیْبُ فَهُوَ الْحُجَّةُ الْغائِبُ» ظاهراً مراد امام «علیه‏السلام» تطبیق است که اذعان به وجود امام غائب «علیه‏السلام» نیز واجب و جزء ایمان است همچنین است شمول آن بر ملائکه. خشیة بالغیب؟ در عده‏ای از آیات جمله «یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ» و نظیر آن آمده مثل . . ایضاً . . . . مراد از این «بِالْغَیْبِ» چیست و «باء» چه معنی دارد؟ طبرسی و زمخشری و بیضاوی «بِالْغَیْبِ» را حال گرفته و گفته «یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ» یعنی از خدایشان می‏ترسند در حالیکه از عذاب خدا غائب اند و آن را نمی‏بینند. در این صورت باید «باء» به معنی ظرفیت «فی» باشد. بعضی‏ها غیب را آخرت گرفته‏اند، در المیزان ذیل آیه . فرموده: معنی خوف بالغیب آن است که انسان از خدایش بترسد و از عذاب او بر حذر باشد حال آنکه عذاب و عقاب از انسان غائب است و چیزی از آن را به ظاهر مشاعرش نمی‏بیند. بنا به نظر المیزان باید «باء» به معنی «من» باشد. ناگفته نماند اهل لغت ظرفیت را یکی از معانی باء شمرده‏اند و در آیه . و در . گفته‏اند معنی «فی بَدْر - فی سَحَر» است. بنابراین می‏شود «با» در آن به معنی «فی» و مراد از غیب دنیا باشد که از آخرت غائب است چنانکه آخرت از دنیا. بعضی گفته‏اند: معنی «خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ» آن است که از خدا بترسد با آنکه او را ندیده. «خافَ اللَّهَ وَلَمْ‏یَرَهُ». غیب شامل گذشته و آینده‏ در آیه . مراد اخبار و حالات پیامبران گذشته و غیره است که به طریق وحی بیان گردیده است پس منظور از غیب گذشته‏ها است و در . «الغیب» شامل همه نهان‏ها است اعم از گذشته، حال و آینده پس غیب شامل هر سه است. غیب نسبت به انسان است‏ انقسام موجودات به غیب و آشکار نسبت به ما انسان‏ها است و نسبت به خدا همه آشکار و همه یکسانند که خداوند . می‏باشد. غیب مخصوص و مبذول‏ علم غیب مخصوص به خدا است و جز خدا کسی دانای غیب نیست چنانکه آیاتی از قبیل . . . در این مطلب صریح اند و پاره‏ای از پیامبران صریحاً علم غیب را از خود نفی کرده‏اند چنانکه نوح «علیه‏السلام» به قومش فرمود: . و درباره رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» آمده . اگر غیب را می‏دانستم خیر بسیار به خود جلب می‏کردم و بدی به من نمی‏رسید، من جز انذار کننده نیستم. این حکم اولی علم به غیب است ولی در نوبت ثانوی مانعی نیست که خدا مقداری از غیب به پیامبرش بیان دارد که به آن غیب مبذول می‏گوئیم چنانکه اخبار پیامبران و اخبار قیامت از غیب است و خداوند به آن حضرت بیان داشته چنانکه در آیه . گذشت و آیه . صریح است در اینکه علم غیب مال خداست و هیچ کس را به غیب مطلع نخواهد کرد مگر آنکه مورد رضای اوست و مورد رضا از پیامبران است. از اینجاست که غیب‏های بسیاری را خدا به حضرت رسول «صلی اللَّه علیه و آله» آموخته و آن حضرت به اصحابش خاصه به علی بن ابیطالب «علیه‏السلام» بیان فرموده است و چون امام «علیه‏السلام» به کسی یکی از آنها را بیان می‏کرد، او می‏گفت: یا امیرالمؤمنین علم غیب بلدید؟ می‏فرمود: نه این علمی است که رسول خدا به من آموخته «عِلْمٌ عَلَّمَنیهِ رَسُولُ اللَّهِ «صلی اللَّه علیه و آله» و از همین باب است که عیسی «علیه‏السلام» به مردم می‏گفت: «از آنچه می‏خورید و در خانه‏ها ذخیره می‏کنید به شما خبر می‏دهم» . ایضاً قول یوسف «علیه‏السلام» که به دو رفیق زندانی گفت: «یکی از شما ساقی پادشاه می‏شود و دیگری به دار آویخته شده و پرندگان از گوشت سرش می‏خورند» . در ماقبل آیه هست که: پروردگارم این را به من تعلیم فرموده است «ذلِکُما مِّما عَلَّمَنی رَبّی». خلاصه: آنکه خدا در علم غیب مستقل است و به حکم اولی جز خدا کسی دانای غیب نیست ولی خدا خودش مقداری از غیب را به صورت علم به پیامبرانش بیان می‏کند و آنها هم به اوصیاء خویش. رجوع شود به کافی مخصوصاً به «باب نادر فیه ذکر الغیب». و اینکه رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» فرماید . نمی‏دانم چه به سر من یا به سر شما خواهد آمد، راجع به غیب مخصوص است و این منافات ندارد که آن حضرت بفرماید: ای علی خدایم خبر داده که تو در ماه رمضان شهید خواهی شد و محاسنت از خون فرقت خصاب خواهد گردید. در نهج البلاغه خطبه 59 پیش از جنگ نهروان درباره جنگ با خوارج فرمود: «مَصارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ، وَاللَّهُ لایُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لایَهْلِکُ مِنْکُمْ عَشَرَةٌ» یعنی قتلگاه آنها در کنار نهر است به خدا قسم از آنها ده نفر نجات نمی‏یابد و از شما لشکریان من ده نفر کشته نمی‏شود. این یک خبر غیبی بود که از آن حضرت صادر شد، محمد عبده در شرح آن می‏گوید از خوارج فقط 9 نفر ماند و از اصحاب آن حضرت جز هشت نفر کشته نشدند. ابن ابی‏الحدید در شرح آن گوید: این از اخباری است که در اثر اشتهار نزدیک به متواتر است و همه از آن حضرت نقل کرده‏اند و آن از جمله معجزات و اخبار غیبی آن بزرگواراست. اینها همه از غیب‏های مبذول اند که از طرف خدا به رسول خدا و از آن حضرت به وصیتش صلوات اللَّه علیهم القاء شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم