الام

لغت نامه دهخدا

( آلام ) آلام. ( ع اِ ) ج ِ اَلَم. دردها. رنجها.
- آلام جسمانی ؛ دردها که به تن رسد.
- آلام روحانی ؛ تعب ها که خاطر و روح آزارد.
- آلام نفسانی ؛ کُرَب.
( الاَّم ) الاَّم. [ اِل ْ ] ( ع مص ) فرزند ناکس آوردن. || کاری کردن که بدان ناکس کنند و نکوهش کنند. ( منتهی الارب ). کاری کردن که مردمان لئیم خوانند ویرا.( تاج المصادر بیهقی ). || بند کردن رخنه کُمکُم ( آفتابه ) و سبو. || اصلاح کردن حال کسی را. || ( اِ ) ج ِ لئیم. ( منتهی الارب ).
الام. [ اُ ] ( اِ ) پیغام و نوشته ای را گویند که زبان بزبان و دست بدست برسانند. || ( ص ، اِ ) پیغام رساننده.( برهان ). تکرار الام نیز همین معنی دارد. ( برهان ).
الام. [ ] ( اِ ) بلغت خوارزمی بمعنی جا و موضع و مکان. ( شعوری ج 1 ص 147 ب ). مغولی ، بمعنی موضع و جای و منزل. ( آنندراج ).
الام.[ اُ ] ( ترکی ، اِ ) نوعی خراج که سابقاً در بعضی قرارعایا به مالکان میپرداختند : پول اخراجات به هر اسم و رسم که باشد سیما علوفه... و الام... مزاحمت بحال ایشان نرسانید. ( مرآت البلدان ج 1 ص 337 ).
الام. [ ] ( اِخ ) نام یکی از فرزندان نوح که به بابل مقام داشت و ضحاک قصد کشتن او کرد. وی بگریخت و با فرزندان در زمین روم مقام گرفت و بدانجا درگذشت. ( مجمل التواریخ ص 147 ).
الأم. [ اَ ءَ ]( ع ن تف ) لئیم تر. فرومایه تر. ناکس تر: والخوز الأم الناس و اسقطهم نفساً. ( معجم البلدان ج 3 ص 487 س 17 ).
- امثال :
الأم من ابن قرصع ؛ و ابن قرصع لئیمی بود در یمن و قرضع نیز روایت شده است. ( منتهی الارب ) ( مجمع الامثال ).
الأم من اسلم ؛ و او اسلم بن زرعة است. از فرومایگی وی آنکه چون ولایت خراسان یافت از مردم آن چنان خراج گرفت که پیش از وی نگرفته بودند، سپس وی را گفتند فرس ( مجوس ) بدهان هر مرده که در گور نهند درهمی گذارند وی گور مردگان را شکافت و آن درهم ها را بدر آورد. سپس لؤم او ضرب المثل شد.
الأم من البَرَم ؛ و برم کسی است که از بخل قمار نکند. ( مجمع الامثال ).
الأم من البرم القرون ؛ وی مردی از بخیلان بود و دیگی به زن خود داد تا از خانه ایسار طعامی فراهم سازد چه عادت عرب چنان بود. زن دیگ را که گوشت و کوهانی در آن بود بیاورد و پیش وی گذاشت و فرزندان را فراهم ساخت و آن بخیل دوپاره دوپاره خوردن گرفت زن وی را گفت ابر ما قروناً، و این گفتار در مورد بخیلی که سود خویش را خواهد ضرب المثل شد.

فرهنگ معین

( آلام ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ الم ، دردها، رنج ها.

فرهنگ عمید

( آلام ) = اَلَم
در دورۀ قراقویونلو تا قاجاریه راهنمایی که در روستاها مجبور بود رایگان به مٲمور دیوان خدمت کند و او را از دهی به ده دیگر راهنمایی کند.

فرهنگ فارسی

( آلام ) ( اسم ) جمع الم دردها رنجها. یا آلام جسمانی . دردهایی که بتن رسد رنجهای بدنی . یا آلام روحانی روحی . تعبهایی که روح را آزار دهد
جمع الم دردها
جمع الم به معنی دردورنج
۱ - ( اسم ) راهنمایی که مجبور بود بمائ مور دیوان برایگان خدمت کند . ۲ - پیغام و نوشته ای که بزبان و دست بدست رساننده.
لئیم تر فرومایه تر .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَلاْم ّ، عنوان مجموعه ای از آموزشهای فقهی محمد بن ادریس شافعی (د ۲۰۴ق/ ۸۱۹م ) که در فاصل سالهای ۲۰۰-۲۰۴ق در مصر فراهم آمده است و آراء جدید او را در بر دارد.
کتاب الام به سبک معمول در آثار فقهی ، براساس «کتب » تنظیم گشته ، و مشتمل بر موضوعات گوناگون فقهی به روایت ربیع بن سلیمان مرادی (د ۲۷۰ق / ۸۸۳م ) است که به عنوان آخرین بازمانده از راویان شافعی در مصر شناخته شده است .
عنوان گردآورنده
گفتنی است که در برخی روایات ، بویطی (د ۲۳۱ق/ ۸۴۶م ) به عنوان گردآورنده الام معرفی شده است . برپایه گزارشی کهن ، گردآوری الام زیرنظر شافعی صورت گرفته ، و تألیف آن در زمان حیات وی به انجام رسیده است .
مورد استقبال فراوان
فقه جدید شافعی و آثار مربوط به آن در نسل پس از ربیع با استقبال فراوانی از سوی عالمان مشرق و مغرب روبه رو شد، به گونه ای که ابن ماجه ، ابوداوود، ترمذی ، نسایی از صاحبان صحاح ، ابوالعباس اصم عالم نیشابور و نیز ابوجعفر طحاوی فقیه حنفی مصر، «کتب شافعی » را از ربیع اخذ کردند. همچنین گزارش برخی از منابع حاکی از استنساخ «کتب » و اقتباس از آن توسط فقیهان برجسته ای چون اسحاق بن راهویه است ، به گونه ای که وی کتاب «الجامع الکبیر» خود را بر مبنای «کتب شافعی » تألیف کرده بوده است . شافعی در کتاب الام در ابتدای هر کتاب فقهی نخست کلیات موضوع را به بحث می گذارد و سپس فروع مربوط به آن را مطرح می نماید.
روش نگارش
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال احساس فال احساس فال رابطه فال رابطه فال چوب فال چوب