اقسط

لغت نامه دهخدا

اقسط. [ اَ س َ ] ( ع ص ) فرس اقسط؛ اسب راست استخوان ساق. || بعیر اقسط؛ شتر که پی قوائم آن خشک باشد در خلقت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ( ن تف ) بهتر. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). عادل تر. ( آنندراج ). راست تر و بهتر. ( مهذب الاسماء ) : ادعوهم لاَّبائهم هو اقسط عنداﷲ. ( قرآن 5/33 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) دادگرتر داد فرماتر.
فرس اقسط اسب راست استخوان ساق

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَقْسَطُ: عادلانه تر
ریشه کلمه:
قسط (۲۷ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم