افطح
افطح. [ اَ طَ ] ( ع اِ ) گاو بدانجهت که نوک بینی پهن دارد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || آفتاب پرست. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). حرباء. ( یادداشت مؤلف ). || ( ص ) مرد پهن بینی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || مرد پهن سر.( آنندراج ). پهن سر. ( المصادر زوزنی ) ( دستور ). پهن سرو پای. ( از مهذب الاسماء نسخه خطی ). || کج بند دست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
افطح. [ اَ طَ ] ( اِخ ) عبداﷲبن امام جعفرصادق ( ع ) ملقب به افطح الرجلین. و فرقه افطحیه یا فطحیه پس از امام صادق ( ع ) او را به امامت برگزیدند. ( از خاندان نوبختی ص 52 و 260 ).