استو. [ ] ( اِخ ) خبوشان : خبوشان شهری وسط است از اقلیم چهارم و توابع بسیار دارد و در دفاتر دیوان آن ولایت را استو نویسند و در عهد مغول هولاکوخان تجدید عمارت آن کرد و نبیره اش ارغون خان بر آن عمارت افزود و آب و هوای خوب دارد، حاصلش غلّه و پنبه و انگور و میوه فراوان باشد. ( نزهة القلوب ج 3 ص 150 ).این نام در نسخ جهانگشای جوینی استو، آسو و استوا آمده است. ( جهانگشای جوینی ج 2 ص 13 و 132 و 279 ). و یاقوت آنرا ذیل استوا آورده. رجوع به استوا و دستورالوزراء ص 127 و حبیب السیر جزو 4 از ج 2 ص 356 شود. استو. [ اَ ] ( اِ ) استه. رجوع به استه شود.