لغت نامه دهخدا بار ساختن. [ ت َ ] ( مص مرکب )بار آماده کردن برای حرکت. عدل ؛ بسته بار را مهیا ساختن. || به مجاز آماده شدن : خجل آنکس که رفت و کار نساخت کوس رحلت زدند و بار نساخت.سعدی ( گلستان ).|| پشتاره ساختن. ( ناظم الاطباء: بار ).