بار زدن

لغت نامه دهخدا

بار زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب )حمل کردن بار. چیدن بار. پر کردن وسیله نقلیه از بار. بار کردن چارپا: بارها را بکامیون بزن. || قپان کردن بار. || آنچه از فلز کم بهادر زر و سیم کنند. عیار. || خریدن بار.

فرهنگ فارسی

حمل کردن بار چیدن بار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم