اقدار

لغت نامه دهخدا

اقدار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ قَدَر، بمعنی فرمان و حکم و اندازه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ج ِ قِدْر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قدر شود.
اقدار. [ اِ ] ( ع مص ) توانا گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

توانا گردانیدن، توانا کردن.
= قَدَر

فرهنگ فارسی

توانا گردانیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال ورق فال ورق فال ای چینگ فال ای چینگ فال اعداد فال اعداد