افگنده. [ اَ گ َ دَ / دِ ] ( ن مف ) افکنده. همان افکنده بمعنی انداخته شده و ساقط شده و پرت شده ، گسترده ، حذف شده ، از شمار خارج گشته است. رجوع به افکنده شود : ز کشته نبد جای گشتن بجنگ ز برف و ز افگنده شد جای تنگ.فردوسی.یکی رزمشان کرده شد همگروه زمین شد ز افگنده بر سان کوه.فردوسی.
فرهنگ فارسی
انداخته بر زمین زده . ۲ - گسترده . ۳ - از شماره بیرون شده ساقط . افکنده .همان افکنده بمعنی انداخته شده و ساقط شده و پرت شده .