ازیو

لغت نامه دهخدا

ازیو. [ ] ( اِخ ) شهرکیست بخراسان به آخر عمل گوزگانان و اندر بیابانهای این شهر مقدار بیست هزار مرد است عرب ، مردمانی اند با گوسپندان و شتران بسیار و امیرشان از حضرت ملک گوزگانان رود و صدقات بدو دهند و این عرب توانگرترند از همه عرب که اندر خراسانند پراکنده بهرجائی. ( حدود العالم ).

فرهنگ فارسی

شهرکیست به خراسان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال راز فال راز فال عشق فال عشق فال شمع فال شمع