لغت نامه دهخدا ارزخ. [ اَ زَ ] ( اِ ) ظاهراً صورتی از ارزه کاه گل است : و هروقتی که آن صومعه را عمارت کردندی زمین او را ارزخ کردندی و زیر آن تخت را ارزخ کردندی. ( اسرارالتوحید ص 291 ).