ارباخ

لغت نامه دهخدا

ارباخ. [ اِ ] ( ع مص ) در سختی افتادن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || خریدن کنیزک رَبوخ را یعنی زنی که در وقت مباشرت بیهوش گردد. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ازذیل اقرب الموارد ). || بر هم نشستن ریگ وستبر گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه عمومی

آرباخ. آرباخ ( به آلمانی: Arbach ) یک شهر در آلمان است که در فولکانایفل واقع شده است. آرباخ ۱۵۳ نفر جمعیت دارد.
ارباخ (دانوب). شهر ارباخ در ایالت بادن - وورتمبرگ در کشور آلمان واقع شده است.
ارباخ (راینگاو). ارباخ ( به آلمانی: Erbach ) یک منطقهٔ مسکونی در آلمان است که در التویله آن در راین واقع شده است. ارباخ ۳٬۴۰۰ نفر جمعیت دارد.
ارباخ (راینلاند فالتس). ارباخ ( راینلاند - فالتس ) ( به آلمانی: Erbach ) یک شهر در آلمان است که در Rheinböllen واقع شده است. ارباخ ۲۵۴ نفر جمعیت دارد.
ارباخ (رود). ارباخ ( به آلمانی: Erbach ) یک رود در آلمان است که در زارلاند واقع شده است.
ارباخ (سوابین رضات). ارباخ ( به آلمانی: Arbach ) یک رود در آلمان است که در پلاینفلد واقع شده است.
ارباخ (نکار). ارباخ ( به آلمانی: Arbach ) یک رود در آلمان است که در بادن - وورتمبرگ واقع شده است.
ارباخ (ویلدنباخ). ارباخ ( به آلمانی: Arbach ) یک رود در آلمان است که در نوردراین - وستفالن واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم