ابوحاتم

لغت نامه دهخدا

ابوحاتم. [ اَ ت ِ ] ( ع اِ مرکب ) کلب.( المزهر ). سگ. || غراب. ( المزهر ). زاغ.
ابوحاتم. [ اَ ت ِ ] ( اِخ ) روح بن حاتم بن قُصیبةبن مهلب بن ابی صفره. والی سند از دست مهدی بن ابی جعفر المنصور و والی افریقیه. وفات 174 هَ. ق.

فرهنگ فارسی

زاغ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال زندگی فال زندگی فال امروز فال امروز فال چای فال چای