لغت نامه دهخدا
کی رفته ای زدل که تمنا کنم ترا
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم ترا
غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته ای که هویدا کنم ترا
با صدهزار جلوه برون آمدی که من
با صدهزار دیده تماشا کنم ترا
چشمم بصد مجاهده آیینه ساز شد
تا من به یک مشاهده شیدا کنم ترا
بالای خود در آینه چشم من ببین
تا با خبر ز عالم بالا کنم ترا...
انتساب او به شهر بسطام بدین مناسبت است که در اوان جوانی در زمان فتحعلی شاه مدتی در آن شهر اقامت داشته است. ( از ریحانة الادب ج 3 ص 213 ).