مستضعفین

لغت نامه دهخدا

مستضعفین. [ م ُت َ ع َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مستضعف ( در حال نصبی و جری ). ناتوانان. ناتوان شمرده شدگان : و مالکم لاتقاتلون فی سبیل اﷲ و المستضعفین من الرجال و النساء. ( قرآن 75/4 ). قالوا کنا مستضعفین فی الارض. ( قرآن 97/4 ).اًلا المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان لایستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا. ( قرآن 98/4 ). و یستفتونک فی النساء قل اﷲ یفتیکم فیهن... والمستضعفین من الولدان. ( قرآن 127/4 ). رجوع به مستضعف و استضعاف شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مستضعف درحالت نصی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند ) ٠

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُسْتَضْعَفِینَ: ضعیف شمرده شدگان (استضعاف به معنای ضعیف شمردن و توهین و بی اعتنائی به امر چیزی است)
ریشه کلمه:
ضعف (۵۲ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم