قازقان

لغت نامه دهخدا

قازقان. ( ترکی ، اِ ) دیگ بزرگ و این ظاهراً ترکی است و بجای قاف دوم به کاف نیزآمده و خاژغان به خاء معجمه و زای فارسی نیز مستعمل. ( آنندراج ). رجوع به قازغان و غازغان و غزغن شود.
قازقان. ( اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. در22هزارگزی شمال خاوری فریمان و 22هزارگزی شمال شوسه عمومی مشهد به سرخس و در جلگه واقع هوای آن معتدل است ، 964 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن بنشن و غلات و چغندر و تریاک و شغل اهالی زراعت است ، راه اتومبیل رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

فرهنگ معین

[ تر. ] (اِ. ) = قازغان . قزقان . قزغان . خاژغان . غزغن . قازگان : دیگ بزرگ که در آن چیزی طبخ کنند، پاتیل .

دانشنامه عمومی

قازقان، روستایی در دهستان میامی بخش رضویه شهرستان مشهد استان خراسان رضوی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۱٬۹۱۵ نفر ( در ۵۳۷ خانوار ) بوده است.

ویکی واژه

قازغان. قزقان. قزغان. خاژغان. غزغن. قازگان: دیگ بزرگ که در آن چیزی طبخ کنند، پاتیل.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال مکعب فال مکعب فال زندگی فال زندگی فال عشقی فال عشقی