لغت نامه دهخدا نعل زدن. [ ن َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) نعل بستن. نعل کوبیدن. نعل کوفتن. نعل کردن. نعل را بر سم ستور استوار کردن : چون برآری تازیانه بگسلد زنجیر وی چون زنی نعلش شکالش بس بود بند قبای.منوچهری.|| نعلچه و میخ بر کف کفش کوبیدن.