لغت نامه دهخدا
مفلسی من تو را از بر من می برد
سرکشی تو مرا از تو بری می کند.خاقانی.اسکندر و تنعم و ملک دو روزه عمر
خضر و شعار مفلسی و عمر جاودان.خاقانی.شحنه این راه چوغارتگر است
مفلسی از محتشمی بهتر است.نظامی.مفلسی دیو را یزدان ما
هم منادی کرد در قرآن ما.مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 89 ).مشتری را بهای روی تو نیست
من بدین مفلسی خریدارم.سعدی.عشق است و مفلسی و جوانی و نوبهار
عذرم پذیر و جرم به ذیل کرم بپوش.حافظ.و رجوع به مفلس شود.